October 19, 2014

Untitled (203)


حريق خزان بود و تاراج باد
من آهسته در دود شب رو نهفتم
و در گوش برگی که خاموش می سوخت گفتم
مسوز اين چنين گرم در خود، مسوز
مپيچ اين چنين تلخ بر خود، مپيچ
که گر دست بيداد تقدير کور
تو را می دواند به دنبال باد
مرا می دواند به دنبال هيچ
....

فريدون مشيری


No comments:

Post a Comment