March 29, 2015

Untitled (229)



شفق چون سر زند هر بامدادش 
پی تعظیم خور، شادم به یادش

در آتشکده‌ی دل بر تو باز است 
درآ کاین خانه را سوز و گداز است

در این کشور چه شد این شعله خاموش 
فتادی دیگ ملیت هم از جوش

چنان یکسر سراپای مرا سوخت 
که باید سوختن را از من آموخت

اگرچه از من به جز خاکستری نیست 
برای گرمی یک قرن کافیست

عارف قزوينی

No comments:

Post a Comment