April 26, 2007

Spring vii

آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتانی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید پوسیدند
و گم شدند آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
.در ازدحام پرهیاهوی خیابان های بی برگشت

4 comments:

  1. اقاقیا(؟) های قشنگین...تنها تو این آسمون...
    اقاقیا هستن دیگه؟؟؟

    ReplyDelete
  2. خوب..من الان نظر وفا رو در مورد عکس قبلی خوندم و چون به نظر من اشاره شده، لازم شد توضیحی بدم..
    اول اینکه ، درسته.من شوخی میکنم و این عدم اطلاعاتم رو در مورد گل و گیاه کمی بزرگنمایی میکنم..ولی این شوخی به هیچ وجه به معنی تعیین تکلیف کردن برای هنرمند عکاس نیست.
    دوم اینکه من در مورد عکاسی اطلاعات محدودی دارم..ولی از اونجایی که با یک هنرمند زندگی میکنم، یاد گرفته ام که حس هنرمند به موضوعی که انتخاب میکنه مربوط میشه و این اشتباه محضه که از اون بخواهیم مطابق با ذوق و حس من مشاهده کننده، کاری انجام بده..نتیجه این اعمال نظر یک کار هنری سفارشی و نهایتا بازاریه..
    حتی استادان نقاشی دانشگاه تا جایی که من میبینم، به نحوه و تکنیک کار ارائه شده میپردازن و نه اینکه هنرجو چه موضوع یا روش ارائه موضوعی رو انتخاب میکنه.و به حس شخصی هنرجو-هنرمند احترام میذارن .
    و سوم اینکه وقتی مثلا یک موسیقیدان مورد علاقه من( رشته هنری که کمی بیشتر ازش اطلاعات دارم ) تصمیم به تغییر سبک کارش میده (مثل آقای افتخاری یا گروه paradise lost) بجای اینکه ازش خرده بگیرم که برخلاف حسش و مطابق با حس من کاری ارائه بده، میتونم سعی کنم با حس اون ارتباط برقرار کنم، یا سراغ کارهای دیگش که دوست دارم برم و صبر کنم تا حس اون به من دوباره نزدیک بشه، یا کلا سراغ هنرمند دیگه باب طبع خودم برم..
    از روده درازی خودم عذر میخوام :)

    ReplyDelete
  3. salam;i am from cuba love ot be your friend!!:Dkhoobi dokhtaram?

    ReplyDelete
  4. آن روزها رفتند ....
    ولی ما همیشه رندگی می کنیم تا دوباره آن روز ها رو ببینیم و لمس کنيم

    ReplyDelete