December 24, 2017

December 16, 2017

December 2, 2017

Untitled (307)


ساحل چمخاله - پاییز ۱۳۹۵

تمام راه ها به کلبه ی چوبی ساحل چمخاله می انجامید و من ایمان داشتم که تو به من باز خواهی گشت. ایمان، نیاز به آزمون را مطرود میداند. شب، غمناک است و باران ریز. من می آیم پای پنجره ات و سنگی کوچک به سوی شیشه ی پنجره می اندازم ...
هلیا ...
دیدی بازگشت همه چیز را خراب می کند. بیا برگردیم به چمخاله ، همانجا زندگی کنیم. تو به آواز گرگها عادت می کنی ...

بار دیگر، شهری که دوست میداشتم - نادر ابراهیمی


November 25, 2017

Untitled (306)



...
تا به سویم نگاه می کنی
من هست شده ام
زندگی می کنم
با دلهره هایی که از آن سوی رود
با من آمده اند
...

کيکاووس ياکیده

October 22, 2017

September 2, 2017

August 6, 2017

Untitled (295)


تمشک واقعی! 

July 30, 2017

July 15, 2017

Untitled (293)


Taken from inside the train


June 17, 2017

Untitled (291)


Mont Tremblant, QC


May 27, 2017

Untitled (290)



رود دنیا جاریست
زندگی، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی 
    که به هنگام ورود آمده‌ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می‌گردد؟
   هیچ!
...

سهراب سپهری

May 21, 2017

Untitled (289)



باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است

از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
دولت در آن سرا و گشایش در آن در است

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است
...

حافظ 

May 15, 2017

Untitled (288)


Ottawa River, days after flooding

May 6, 2017

Untitled (287)


کویر شهداد - کرمان، ایران

تو همان آشناترین صدای این حدودی
که مرا ميان مکث سفر
به کودک ترین سایه ها می بری،
با دلم که هوای باغ کرده است
با دلم که پی چند قدم شب ِ زير ِ ماه می گردد
و مرا می نشيند.

می نشينم و از ياد می روم
می نشينم و دنيا را فکر می کنم.
...

جهان را همين جا نگه دار- هيوا مسيح

April 28, 2017

Untitled (286)



"... کافی است اندکی بر زبان بياوری تا او همه ی تو را دريابد."
محمود دولت آبادی


عکس: فصل دیگری در Verdun


April 18, 2017

Untitled (285)


ای بهار، ای میهمان دیر آینده
كم ‌كمک این خانه آماده ست
تک درخت خانه ی همسایه ی ما هم
برگ‌های تازه‌ ای داده ست

گاه گاهی هم
همره پرواز ابری در گذار باد
بوی عطر نارس گلهای كوهی را
در نفس پیچیده‌ ام آزاد
...

سیاوش کسرایی

April 8, 2017

Untitled (284)

... 
من چه می دانستم 
هیبت باد زمستانی هست 
من چه می دانستم 
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
...
از دلم رست گیاهی سرسبز 
سر برآورد درختی شد نیرو بگرفت
برگ بر گردون سود
این گیاه سرسبز
این بر آورده درخت اندوه
حاصل مهر تو بود 
و چه رویاهایی
که تبه گشت و گذشت 
و چه پیوند صمیمیتها 
که به آسانی یک رشته گسست
چه امیدی، چه امید؟
چه نهالی که نشاندم من و بی بر گردید 
دل من می سوزد 
....

حمید مصدق

April 1, 2017

Untitled (283)


بندر قدیمی شهر

دراین بهار آه … !
چه یادها
چه حرف‌های ناتمام
...

سياوش کسرایی

March 24, 2017

Untitled (282)


غروب شهر بم - پنجم دی ماه ۱۳۹۵*

بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی
ز تندباد حوادث نمی‌توان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی
ببین در آینه جام نقش بندی غیب
که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی
به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
...
حافظ


* سیزدهمين سالروز زمین لرزه ی بم

March 20, 2017

Untitled (281)


باز اين زمين تند گام
برف را ز روی گرده می‌ تکاند و به صد زبان
آفتاب را
می‌ دهد سلام.

باز باد خوش خبر
از بهار برشکفته می‌دهد پيام
می ‌دود ميان لاله‌ها غزلسرا
جام‌هايشان
می‌ زند به ‌جام.
...

روز می‌رسد
روز ديگری که از نوی گرفته نام

خاسته زجا
مردی به راه مردمی نهاده پا
درسرود
در صلا
سال نو، سلام
سال نو، سلام.

سياوش کسرایی

March 11, 2017

Untitled (280)


دهنو بهزادی - فهرج، بم، کرمان


جای مردان سیاست بنشانید درخت 
تا هوا تازه شود...

سهراب سپهری


March 4, 2017

Untitled (279)


دهنو بهزادی - فهرج، بم، کرمان

February 24, 2017

Untitled (278)


قله دماوند در میان کلاه سدی (ابر قله)

تو قلب فسرده ی زمینی
از درد ورم نموده یک چند

خامش منشین، سخن همی گوی
افسرده مباش، خوش همی خند!
...
ملک الشعرای بهار

February 18, 2017

Untitled (277)


کویر شهداد - کرمان، ایران

کرانی ندارد بیابان ما
قراری ندارد دل و جان ما

جهان در جهان نقش و صورت گرفت
کدامست از این نقش‌ها آن ِ ما ؟

مولوی 

February 3, 2017

Untitled (276)


حوالی جاده ی دو هزار، مازندران - پاییز

«زندگی؛ آبیه. بی کران ... »

شعر، از اینجا آمد.

January 28, 2017

Untitled (275)


برف پاییزی، جاده ی قزوین-رشت

به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه کسی را درد زمان

نه امیدی در دل من
که گشاید مشکل من
نه فروغ روی مهی
که فروزد محفل من
...
جواد آذر

January 21, 2017

Untitled (274)

روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع

همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع

سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

حافظ

January 14, 2017

Untitled (273)


ای بازگشته از سفر بی کرانگی
ـ از سرزمین گیاهان مهرزی ـ

ای کاش
گرده های محبت را
در ذهن سبز گونه ی من
بارور کنی.

ای کاش
می گشودی ام آرام

ای کاش
جلگه های تنم را
آهنگ عاشقانه می دادی
آنگاه
آن عاشقانه را
از بر می خواندی

ای کاش
با من می ماندی
روزی هزار بار
من را به نام می خواندی
ای کاش...

فرخ تمیمی
* حکایت چهار فصل ِ فشرده است حکایت سفر به ایران و عکس هایش.

January 7, 2017

پاییز چمخاله



در گِل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما
...

مولوی