Showing posts with label Urban. Show all posts
Showing posts with label Urban. Show all posts

April 19, 2025

February 19, 2024

December 8, 2023

November 26, 2023

May 16, 2021

April 11, 2021

March 3, 2021

February 18, 2021

January 24, 2021

September 15, 2020

July 30, 2020

February 16, 2019

January 6, 2019

November 1, 2018

March 29, 2018

November 5, 2016

Untitled (269)


پنجاه هزار شعر و داستان خوانده ام که در آنها
از برگ ريزان سخن به ميان آمده بود،
پنجاه هزار فيلم ديده ام که برگ ريزان را نشان می داده اند،
پنجاه هزار برگ ريزان ديده ام،
پنجاه هزار بار خش خش برگ های مرده را
زير کفش هايم، در کف دست هايم و از ميان انگشتانم شنيده ام،
اما هنوز هم ديدن برگ ريزان دلم را به درد می آورد!

به خصوص برگ ريزان در خيابان ها!
به خصوص اگر برگ بلوط باشد!
به خصوص اگر کودکان از آنجا بگذرند!
به خصوص اگر هوا آفتابی باشد!

به خصوص اگر آن روز خبر خيری از رفيقی رسيده باشد!
به خصوص اگر قلبم درد نگرفته باشد!
به خصوص اگر آن روز مطمئن شده باشم که دوستش دارم
که دوستم دارد!
به خصوص اگر آن روز با خودم و با انسان های ديگر آشتی باشم!

برگ ريزان دلم را به درد می آورد!
به خصوص برگ ريزان در خيابان ها!
به خصوص اگر برگ بلوط باشد...

ناظم حکمت

October 29, 2016

Untitled (268)


تقصیر تو نیست
هرچه هست زیر سر پاییز است
که به نسیمی عقل را می رباید
تا دل
بی اگر و امایی
تنگ تو شود

کلوناریس - ترجمه‌ ی احمد پوری


October 22, 2016

Untitled (267)


اگر کسی مرا خواست
بگویید رفته باران ها را
تماشا کند
و اگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن توفان ها
رفته است
و اگر باز هم سماجت کرد
بگویید رفته است تا دیگر
باز نگردد
...

بیژن جلالی

August 27, 2016

Untitled (263)



همی پویم به سویت گرد عالم
همی جویم تو را هرجا، کجایی؟

عراقی

April 22, 2016

Untitled (252)


پرنده آدمها را نمی شناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغ های خطر
در ارتفاع بی خبری می پرید
و لحظه های آبی را
دیوانه وار تجربه می کرد
  
پرنده، آه، فقط یک پرنده بود
...

فروغ