June 30, 2012

Untitled (107)




عبور باید كرد.
صدای باد می آید، عبور باید كرد.
و من مسافرم، ای بادهای همواره!
مرابه وسعت تشكیل برگ ها ببرید.
مرا به كودكی شور آب ها برسانید.
و كفش های مرا تا تكامل تن انگور
پر از تحرك زیبایی خضوع كنید.
دقیقه های مرا تا كبوتران مكرر
در آسمان سپید غریزه اوج دهید.
و اتفاق وجود مرا كنار درخت
بدل كنید به یك ارتباط گمشده پاك.

و در تنفس تنهایی
دریچه های شعور مرا به هم بزنید.
روان كنیدم دنبال بادبادك آن روز
مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید
حضور «هیچ» ملایم را
به من نشان بدهید.

سهراب


June 25, 2012

June 12, 2012

Untitled (105)



در اين ميخانه خاموش و دور افتاده و خلوت
تن ِتنها نشسته نرم نرمک باده می نوشم.
کم و کم کم
من و خلوت
لبی تر می کنيم آهسته و نم نم.

و من با خويش می کوشم
که با هرجام
بلورين خلعتی بر قامت هر لحظه ای پوشم.
حريفم خلوت و ساقی سکوت ساکت صحرا
و من خاموش خاموشم.

و چشم انداز من تا چشم بيند دشت.
و بازی های خاک و باد گهگاهی وزان با نور.
در اين تنهايی و گلگشت
همين است و همين بازی.
و ديگر هـيـچ ... 

همين بازيست گر باری تماشايیست

مهدی اخوان ثالث