عبور باید كرد.
صدای باد می آید، عبور باید كرد.
و من مسافرم، ای بادهای همواره!
مرابه وسعت تشكیل برگ ها ببرید.
مرا به كودكی شور آب ها برسانید.
و كفش های مرا تا تكامل تن انگور
پر از تحرك زیبایی خضوع كنید.
دقیقه های مرا تا كبوتران مكرر
در آسمان سپید غریزه اوج دهید.
و اتفاق وجود مرا كنار درخت
بدل كنید به یك ارتباط گمشده پاك.
و در تنفس تنهایی
دریچه های شعور مرا به هم بزنید.
روان كنیدم دنبال بادبادك آن روز
مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید
حضور «هیچ» ملایم را
به من نشان بدهید.
سهراب
پرم از راه٬ از پل٬ از رود٬ از موج.
ReplyDeleteپرم از سایه برگی در آب:
چه درونم تنهاست
ناگهان پرده برانداختهاي يعني چه
ReplyDeleteمست از خانه برون تاختهاي يعني چه
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقيب
اين چنين با همه در ساختهاي يعني چه