ای فارغ از حال من چون ياد آورم رو گرداندن تو را
ترسم سوز درد من، آه سرد من گيرد دامن تو را
کردی جفا دیگر مکن چشم عاشق را تر مکن
دست غارت از چه رو آه ای لاله رو بر جانم گشوده ای
از تو چه شد حاصلم همین کز دلم قرارم ربوده ای
...
تا سالها بعد، آبی را، مفهومی از وطن دهد - شاملو
dear friend
ReplyDeletevery nice photo as usual ....but the words i couldn't read:)))
ا اینا انگار واقعا با هم قهرن اصلنم قصد آشتی ندارن
ReplyDelete