August 10, 2008

Birds VII

3 comments:

  1. BLUE
    ----
    الحياة احنا بنستحملها بوجود اي شئ جميل فيها زي حيوانات طيور ورود اشجار جناين

    ReplyDelete
  2. یه کلاغ پیر و تنها روی این شاخه نشسته
    یه سیاه زشت بی کس یه کلاغ دلشکسته
    نه قراری واسه موندن نه امیدی واسه پرواز
    نه لبایی که بخندن نه صدایی واسه آواز
    همه ی عمر درازش توی این سیاهی بوده هیچکسی برای قلبش حرف عشقی نسروده
    خیلی وقت پیش همه عشقش یه کبوتر سفید بود
    اونی که واسه قلبش آخرین نور امید بود
    چه شبایی که به یادش تا سحر ستاره میشمرد
    صبح که میشد واسه عشقش یه سبد ترانه میبرد
    اما آخه کی شنیده یه کلاغ آواز بخونهیه کبوتر نمیتونه عاشق کلاغ بمونه
    اینه که یه روز پاییز کبوتر حرف سفر زد
    گریه ی کلاغ نشنید توی آسموناپر زد

    ReplyDelete