June 30, 2013

Untitled (148)



کجايی ای که دلم بی تو در تب و تاب است 
چه بس خيال پريشان به چشم بی خواب است 

به ساکنان سلامت خبر که خواهد برد 
که باز کشتی ما در ميان غرقاب است

به سينه سر محبت نهان کنيد که باز 
هزار تير بلا در کمين احباب است 

ببين در آينه داری ثبات سينه ی ما را 
اگر چه با دل لرزان به سان سیماب است

بر آستان وفا سر نهاده ايم و هنوز 
اگر اميد گشايش بود ازين باب است 

در آرزوی تو آخر به باد خواهد رفت 
چنين که جان پريشان سايه بی تاب است 

امير هوشنگ ابتهاج

موسيقی

June 23, 2013

Untitled (147)


خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می‌گرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی

در ِ چشم بامدادان به بهشت برگشودن
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی
...

سعدی


June 17, 2013

Untitled (146)


شب آرام و بی صدا در تشویش کوچه ها سرگردانم
با رویای پنجره با یک سینه خاطره بی سامانم

نامت را تمام شب همراه ستاره ها نجوا کردم
تا در ازدحام شب نقش روشن تو را پیدا کردم

دیوار بی کسی تنها پناه من شبها ای دوست
با اشتیاق تو حیران نگاه من شبها ای دوست

با آرزوی تو در هر کجای شب از تو خواندم
با جستجوی تو در کوچه های شب تنها ماندم
...


June 10, 2013

Untitled (145)



چه ترا دردی است
کز نهان خلوت خود می زنی آوا
و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟
...
روز خاموش است، آرام است.
از چه ديگر می کنی پروا؟

سهراب سپهری