December 25, 2014
December 21, 2014
December 13, 2014
December 8, 2014
Untitled (213)
چگونه می شود از آفتاب حرف نزد؟
و یا حضور گل و سبزه را ندیده گرفت؟
چگونه می شود آواز رود را نشنید؟
و زیر سایه ی نارنج رنج را نزدود؟
کنار پنجره نیلوفران بازیگوش
شکوفه می بندند
به گریه گریه ی ابر بهار صحراها
دوباره می خندند
چگونه می شود از این همه شكوه نگفت؟ چگونه می شود؟
به میهمانی باران بیا به میهمانی باران
بهار اینجاست!
نگاه سوخته باغ را تماشا كن
چگونه با نفس صبح بال می گیرد.
چگونه می شود از این همه شكوه نگفت؟
...
زهره نارنجی
December 3, 2014
Subscribe to:
Posts (Atom)