May 25, 2016

Untitled (256)



هر شب که می خواهم بخوابم
می گویم
صبح که آمدی با شاخه ای گل سرخ
وانمود می کنم
هیچ دلتنگ نبوده ام
صبح که بیدار می شوم
می گویم
شب، با چمدانی بزرگ می آید
و دیگر
نمی رود.

کيکاووس یاکیده


May 5, 2016

Untitled (254)



وای، از آن گلی که دست من بود
خموش و یک جهان سخن بود
...