تو درخت روشنایی، گل مهر برگ و بارت
تو شمیم آشنایی، همه شوق ها نثارت
تو سرود ابر و باران و طراوت بهاران
همه دشت، انتظارت.
دلم آشیان دریا شد و نغمه ی صبوحم
گل و نکهت ستاره
همه لحظه هام محراب نیایش محبت
تو بمان که جمله هستی به صفای تو بماند !
...
شفیعی کدکنی