January 28, 2017

Untitled (275)


برف پاییزی، جاده ی قزوین-رشت

به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه کسی را درد زمان

نه امیدی در دل من
که گشاید مشکل من
نه فروغ روی مهی
که فروزد محفل من
...
جواد آذر

January 21, 2017

Untitled (274)

روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع

همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع

سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

حافظ

January 14, 2017

Untitled (273)


ای بازگشته از سفر بی کرانگی
ـ از سرزمین گیاهان مهرزی ـ

ای کاش
گرده های محبت را
در ذهن سبز گونه ی من
بارور کنی.

ای کاش
می گشودی ام آرام

ای کاش
جلگه های تنم را
آهنگ عاشقانه می دادی
آنگاه
آن عاشقانه را
از بر می خواندی

ای کاش
با من می ماندی
روزی هزار بار
من را به نام می خواندی
ای کاش...

فرخ تمیمی
* حکایت چهار فصل ِ فشرده است حکایت سفر به ایران و عکس هایش.

January 7, 2017

پاییز چمخاله



در گِل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما
...

مولوی