May 31, 2007

Out of reach

دستی افشان، تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد
هر قطره شود خورشیدی
باشد که به صد سوزن نور، شب ما را بکند روزن روزن

ما بی تاب، و نیایش بی رنگ
از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما
باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو

ما هسته پنهان تماشاییم
ز تجلی ابری کن، بفرست، که ببارد بر سر ما
باشد که به شوری بشکافیم، باشد که ببالیم و به خورشید تو پیوندیم

بینایی ره گم کرد
یاری کن، و گره زن نگه ما و خودت با هم
باشد که تراود در ما، همه تو

ای دور از دست! پر تنهایی خسته است
گهگاه شوری بوزان

باشد که شیار پریدن در تو شود خاموش

May 25, 2007

May 23, 2007

May 21, 2007

Maybe Spring

در کدام بهار
درنگ خواهی کرد
و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟

May 19, 2007

May 18, 2007

Green

"Still you don't regret a single day."

May 13, 2007

Your Eden

دیگر امروز نبود
دیروز بود
همیشه دیروز بود
و حالا دیروز است
و من دیگر فکر نمیکنم
من دیروز را میبینم
من با او راه میروم
با او ناهار میخورم
و با او تنهای تنها میمانم
او کم است
او کم است
.او برای امروز من حسابی کم است
سولماز دریانیان

عکس: ولیعصر- قلمستان
Eden برداشت نام از

May 11, 2007

Spring ix

شکوفه های خرمالو

May 9, 2007

Suddenly happened ii

As I was looking for spring flowers, a drop of rain fell on the lens. Here's the result.

May 5, 2007

Following

Taate-rashid village, Kurdistan

May 3, 2007

Nastaran

! من نمیدانستم این را کاین همه شورآفرینی

May 1, 2007

Fly

تو هم شبیه دیگران هستی
شیفته پرواز
اما هیچ کس شبیه تو نیست
آنها هیچ کدام
.بال ندارند
.پ.ن: درست زیر پرندگان به تماشای پرواز ایستادم