نرم نرم از راه دور
روز، چون گل می شکوفد بر فراز کوه
روشنایی در آسمان می رود بالا
ساغر ذرات هستی از شراب نور سرشار است، اما من:
همچنان در ظلمت شبهای بی مهتاب،
همچنان پژمرده در پهنای اين مرداب،
همچنان لبريز از اندوه می پرسم:
-«جام اگر بشکست...؟
ساز اگر بگسست...؟
شعر اگر ديگر به دل ننشست...؟»
فريدون مشيری
No comments:
Post a Comment