July 30, 2012

Untitled (111)



                                             
روی شاخه منم - برگی رو به پايان - کدام وزش به سوی شاخه هاست؟ - کدام شاخه تکان خواهد خورد؟ - کدام برگ فرو خواهد ريخت؟ - باد می رسد - و من رها می شوم در اين جهان - اينک سفر - به سوی کدام لحظه ام؟ - کنار کدام برکه می افتم؟ - جای من کجاست؟
...

هيوا مسيح

July 20, 2012

Untitled (110)



بر سر قايقش انديشه کنان  قايق بان
دائماً می زند از رنج سفر بر سر دريا فرياد:
«اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی می داد.»

سخت طوفان زده روی درياست
ناشکيباست به دل قايق بان
شب پر از حادثه، دهشت افزاست.

بر سر ساحل هم ليکن انديشه کنان قايق بان
ناشکيباتر بر می شود از او فرياد:
«کاش بازم ره بر خطه ی دريای گران می افتاد!»

نيما يوشيج


July 12, 2012

Untitled (109)


کجا می روی؟
با تو هستم؛
ای رانده حتی از آينه
ای خسته حتی از خودت،
کجای اين همه رفتن
راهی به آرزوهای آدمی يافتی؟
کجای اين همه نشستن
جایی برای ماندن ديدی؟

سر به راه
رو به نمی دانی تا کجا
چرا اتاقت را با خود می بری؟
چرا عکس های چند سالگی را به ماه نشان می دهی؟
خلوت کوچه ها را چرا به باد می دهی؟
يک لحظه در اين تا کجای رفتن بمان
شايد آن کاغذ مچاله که در باد می دود
حرفی برای تو دارد
سطری، نشانی ِ راهی.
....
- کسی نيست، با خودم حرف می زنم.

هيوا مسيح