March 26, 2013

Untitled (136)



و آنها که اول سخن گفتند بعد پشيمان شدند؛ و آنها که نگفتند، پشيمان شدند. ندامت، يک لغت بود در زير آفتاب و باران و تاريکی. و سال ها مجموع باران و آفتاب و تاريکی بود، و اينها رنگ ندامت را شستند. برای چه بايد پشيمان بود؟
برای همه ی آنچه از دست رفته بود؟
يا برای آنچه به دست آمدنی نبود؟
و يا برای قصه ای که در پايانش رسيديم و هيچ کس درباره ی آغازش سخنی نگفت؟
برای روزها و صدای جوشيدن آب؟
برای تو - هليا؟
...
بار ديگر، شهری که دوست می داشتم - نادر ابراهيمی


1 comment: