بازار گل تهران، نوروز 1386
بی آن که تو را ببينم
در تو رها می شوم
و در کف دريا چشم می گشايم
رودم
و به غرقه شدن در تو معتادم.
بی آن که بوی تو را بشنوم
ريشه های سياهم در تاريکی بيدار می شوند
فرياد می زنند: بهار، بهار
شاخه های درختم من
به آمدنت معتادم.
....
شمس لنگرودی
No comments:
Post a Comment