September 3, 2014

Untitled (193)


تیرگی می‌آید
دشت می‌گیرد آرام
قصه‌ی رنگی روز
می‌رود رو به تمام.

شاخه‌ها پژمرده است
سنگ‌ها افسرده است
رود می‌نالد
جغد می‌خواند.

غم بیامیخته با رنگ غروب
می‌تراود ز لبم قصه‌ی سرد
دلم افسرده در این تنگ غروب.

رو به غروب - مرگ رنگ، سهراب سپهری


No comments:

Post a Comment