January 28, 2015

Untitled (220)



2 comments:

  1. گل یخ بخوانندش و ای شگفت
    کزو باغ افسرده گرمی گرفت
    ز گلها از آن سر بر افراخته است
    که با باغ بی برگ و بر ساخته است
    گل یخ گر آورد بستان به دست
    مرا آتشین لاله ای چون تو هست

    ReplyDelete