November 11, 2016

Untitled (270)


برگ ریزان ِ همه ی خوبی هاست 
می بُریم از هم پیوند قدیم 
می گریزیم از هم 
سبک و سوخته برگی شده ایم 
در کف باد هوا چرخنده 
از کران تا به کران 

سبزی و سرکشی سروری نیست 
اثری در بغل سنگی نیست 
این همه بی برگی؟
این همه عریانی؟
چه کسی باور داشت 

دل غافل اینک 
تویی و یک بغل اندیشه که نشخوار کنی 
در تماشاگه پاییز که می ریزد برگ 


سیاوش کسرایی

No comments:

Post a Comment