گل من پرنده ای باش و به باغ باد بگذر
مه من شكوفه ای باش و به دشت آب بنشين
گل باغ آشنايی گل من كجا شكفتی
كه نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد
نه كبوتری كه پيغام تو آورد به بامی
نه به دست مست بادی گل آتشين جامی
نه بنفشه ای نه بويی نه نسيم گفتگويی
نه كبوتران پيغام
نه باغ های روشن
گل من ميان گل های كدام دشت خفتی
به كدام راه خواندی
به كدام راه رفتی
مه من تو راز ما را به كدام ديو گفتی
كه بريده ريشه مهر شكسته شيشه دل
منم اين گياه تنها
به گلی اميد بسته
همه شاخه ها شكسته
به اميدها نشستيم و به يادها شكفتيم
در آن سياه منزل
به هزار وعده مانديم
به يک فريب خفتيم