November 28, 2006
November 25, 2006
November 24, 2006
Because Of The Rain
گل من پرنده ای باش و به باغ باد بگذر
مه من شكوفه ای باش و به دشت آب بنشين
گل باغ آشنايی گل من كجا شكفتی
كه نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد
نه كبوتری كه پيغام تو آورد به بامی
نه به دست مست بادی گل آتشين جامی
نه بنفشه ای نه بويی نه نسيم گفتگويی
مه من شكوفه ای باش و به دشت آب بنشين
گل باغ آشنايی گل من كجا شكفتی
كه نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد
نه كبوتری كه پيغام تو آورد به بامی
نه به دست مست بادی گل آتشين جامی
نه بنفشه ای نه بويی نه نسيم گفتگويی
نه كبوتران پيغام
نه باغ های روشن
گل من ميان گل های كدام دشت خفتی
به كدام راه خواندی
به كدام راه رفتی
مه من تو راز ما را به كدام ديو گفتی
كه بريده ريشه مهر شكسته شيشه دل
نه باغ های روشن
گل من ميان گل های كدام دشت خفتی
به كدام راه خواندی
به كدام راه رفتی
مه من تو راز ما را به كدام ديو گفتی
كه بريده ريشه مهر شكسته شيشه دل
منم اين گياه تنها
به گلی اميد بسته
همه شاخه ها شكسته
به اميدها نشستيم و به يادها شكفتيم
در آن سياه منزل
همه شاخه ها شكسته
به اميدها نشستيم و به يادها شكفتيم
در آن سياه منزل
به هزار وعده مانديم
به يک فريب خفتيم
به يک فريب خفتيم
November 22, 2006
November 20, 2006
November 18, 2006
Colorful Days
...
باز آ که در هوايت خاموشی جنونم
فريادها برانگيخت از سنگ کوهساران
ای جويبار جاری زين سايه برگ مگريز
کين گونه فرصت از کف دادند بيشماران
گفتی به روزگاران مهری نشسته گفتم
بيرون نميتوان کرد حتی به روزگاران
بيگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهيز
زين عاشق پشيمان سرخيل شرمساران
پيش از من و تو بسيار بودند و نقش بستند
ديوار زندگی را زين گونه يادگاران
وين نغمه محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقيست آواز باد و باران
باز آ که در هوايت خاموشی جنونم
فريادها برانگيخت از سنگ کوهساران
ای جويبار جاری زين سايه برگ مگريز
کين گونه فرصت از کف دادند بيشماران
گفتی به روزگاران مهری نشسته گفتم
بيرون نميتوان کرد حتی به روزگاران
بيگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهيز
زين عاشق پشيمان سرخيل شرمساران
پيش از من و تو بسيار بودند و نقش بستند
ديوار زندگی را زين گونه يادگاران
وين نغمه محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقيست آواز باد و باران
November 16, 2006
November 14, 2006
November 12, 2006
Time To Say Goodbye II
بگو ای يار همراز باز اين چه شيوه ست
دگرگون گشته ای يار باز اين چه شيوه ست
عجب ای ترک خوشرنگ باز اين چه رنگ است
عجب ای چشم غماز باز اين چه شيوه ست
دگر بار اين چه دام است و چه دانه ست
که ما را کشتی از ناز باز اين چه شيوه ست
دريدی پرده ما باز اين چه پرده ست
يکی پرده برانداز باز اين چه شيوه ست
منم آن کهنه عشقی که دگر بار
گرفتم عشق از آغاز باز اين چه شيوه ست
بدان آواز جان دادن حلال است
زهی آواز دمساز باز اين چه شيوه ست
دگرگون گشته ای يار باز اين چه شيوه ست
عجب ای ترک خوشرنگ باز اين چه رنگ است
عجب ای چشم غماز باز اين چه شيوه ست
دگر بار اين چه دام است و چه دانه ست
که ما را کشتی از ناز باز اين چه شيوه ست
دريدی پرده ما باز اين چه پرده ست
يکی پرده برانداز باز اين چه شيوه ست
منم آن کهنه عشقی که دگر بار
گرفتم عشق از آغاز باز اين چه شيوه ست
بدان آواز جان دادن حلال است
زهی آواز دمساز باز اين چه شيوه ست
November 11, 2006
Autumn
ساقه نمی لرزد، آب از رفتن خسته است: تو نيستی، نوسان نيست
تو نيستی، و تپيدن گردابی نيست
تو نيستی، و غريو رودها گويا نيست، و دره ها ناخواناست
می آيی: شب از چهره ها برمی خيزد، راز از هستی می پرد
می روی: چمن تاريک می شود، جوشش چشمه می شکند
چشمانت را می بندی: ابهام به علف می پيچد
سيمای تو می وزد، و آب بيدار می شود
می گذری، و آيينه نفس می کشد
جاده تهی است. تو باز نخواهی گشت، و چشمم به راه تو نيست
پگاه، دروگران از جاده رو به رو سر می رسند: رسيدگی خوشه هايم را به رؤيا ديده اند
تو نيستی، و تپيدن گردابی نيست
تو نيستی، و غريو رودها گويا نيست، و دره ها ناخواناست
می آيی: شب از چهره ها برمی خيزد، راز از هستی می پرد
می روی: چمن تاريک می شود، جوشش چشمه می شکند
چشمانت را می بندی: ابهام به علف می پيچد
سيمای تو می وزد، و آب بيدار می شود
می گذری، و آيينه نفس می کشد
جاده تهی است. تو باز نخواهی گشت، و چشمم به راه تو نيست
پگاه، دروگران از جاده رو به رو سر می رسند: رسيدگی خوشه هايم را به رؤيا ديده اند
November 9, 2006
November 8, 2006
November 6, 2006
November 4, 2006
Subscribe to:
Posts (Atom)