من در اين تاريكي فكر يك بره روشن هستم كه بيايد علف خستگيام را بچرد من در اين تاريكي امتداد تر بازوهايم را زير باراني ميبينم كه دعاهاي نخستين بشر را تر كرد من در اين تاريكي در گشودم به چمنهاي قديم به طلاييهايي، كه به ديوار اساطير تماشا كرديم من در اين تاريكي ريشهها را ديدم و براي بته نورس مرگ، آب را معني كردم
من در اين تاريكي
ReplyDeleteفكر يك بره روشن هستم
كه بيايد علف خستگيام را بچرد
من در اين تاريكي
امتداد تر بازوهايم را
زير باراني ميبينم
كه دعاهاي نخستين بشر را تر كرد
من در اين تاريكي
در گشودم به چمنهاي قديم
به طلاييهايي، كه به ديوار اساطير تماشا كرديم
من در اين تاريكي
ريشهها را ديدم
و براي بته نورس مرگ، آب را معني كردم
سهراب سپهري:از سبز به سبز
چرا توقف کنم ؟
ReplyDeleteراه از میان مویرگهای حیات می گذرد....