پاییز سرد زرد
با سبز و سرخ باغ چه گویم چه ها نکرد
با یک لهیب شعله برافروخت در چنار
با یک نهیب رنگ ربود از رخ چمن
گیسوی بید را
کند و به خاک ریخت
یاقوت ناربن را
بر سنگ زد گریخت
پیچد تازیانه بر اندام نارون
توفان سهمناک
پاشید خاک بر رخ خورشیدهای تاک
ماند از سیاهکاری او باغ بی چراغ
شب ها دگر نتابید
مهتاب نسترن
یغماگران باد
درهای گنج خانه گشودند
هر جا که لطف و ناز
هر سو که رنگ و بوی ربودند.
مرغان نغمه خوان را خار و خسی به جا ننهادند
از لانه از وطن
پاییز سرد زرد
با سبز و سرخ باغ
چه گویم چه ها نکرد
تا کی دوباره جلوه کند چهره بهار
در آشیان من ..
فریدون مشیری