September 30, 2013
September 25, 2013
Untitled (159)
گل به گل، سنگ به سنگ این دشت
یادگاران تو اند
رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ
در تمام در و دشت
سوگواران تو اند
در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک، اما آیا
باز برمی گردی؟
چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد!
...
بی تو - اشکم
دردم
آهم
آشیان برده ز یاد
مرغ درمانده به شب گمراهم
بی تو خاکستر سردم، خاموش
نتپد دیگر در سینه ی من، دل با شوق
نه مرا بر لب، بانگ شادی
نه خروش
بی تو دیو وحشت
هر زمان می دردم
بی تو احساس من از زندگی بی بنیاد
و اندر این دوره بیدادگریها هر دم
کاستن
کاهیدن
کاهش جانم
کم
کم
...
حمید مصدق
September 21, 2013
Untitled (158)
...
ساده است ستایش گلی
چیدنش
و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد.
ساده است بهره جویی از انسانی
دوست داشتنش بی احساس عشقی
او را به خود وانهادن و گفتن
که دیگر نمیشناسمش.
ساده است لغزشهای خود را شناختن
با دیگران زیستن به حساب ایشان
و گفتن که من اینچنینم.
ساده است که چگونه می زیم
باری زیستن سخت ساده است
و پیچیده نیز هم ..
چيدن سپيده دم - مارگوت بیکل، ترجمه احمد شاملو
September 15, 2013
Fly ii
پرواز به آنجا که نشاط است و امید است
پرواز به آنجا که سرود است و سرور است،
آنجا که، سراپای تو، در روشنی صبح
رؤیای شرابی ست که در جام بلور است.
آنجا که سحر، گونه گلگون تو در خواب
از بوسه خورشید، چو برگ گل ناز است،
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد،
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است!
...
فريدون مشیری
تجربه ی قبلی
September 10, 2013
Untitled (157)
از تارم فرود آمدم ، كنار بركه رسيدم.
ستاره ای در خواب طلايی ماهيان افتاد. رشته عطری
گسست. آب از سايه افسوسی پر شد.
موجی غم را به لرزش نی ها داد.
غم را از لرزش نی ها چيدم، به تارم بر آمدم، به آيينه
رسيدم.
غم از دستم در آيينه رها شد: خواب آيينه شكست.
از تارم فرود آمدم ، ميان بركه و آيينه ، گويا گريستم.
تارا -آوار آفتاب، سهراب سپهری
September 5, 2013
Subscribe to:
Posts (Atom)