...
چو می پیچد میان شاخه هایت هوی هوی باد
بگوشم از درختان های های گریه می آید
مرا هم گریه می باید
مرا هم گریه می شاید.
كلاغی چون میان شاخه های خشک تو فریاد بردارد
بخود گویم كلاغک در عزای باغ عریان تعزیت خوان است
و در سوک بزرگ باغ، گریان است.
...
تو از این باد پاییزی دلت سرد است.
و طفل برگها را پیش چشمت تیر باران می كند پاییز
كه از هر سو چو پولک های زرد از شاخه می ریزند
تو می مانی و عریانی
تو می مانی و حیرانی.
...
مهدی سهیلی