October 31, 2006
October 28, 2006
October 26, 2006
October 23, 2006
October 22, 2006
October 19, 2006
October 18, 2006
Today, After The Rain
رفت، و نمی دانست که بی او
برای بوييدن يک گل
برای خواندن يک شعر
برای شنيدن يک آواز
...چقدر تنها ماندم
اين گل، برای همان بوته ايست که زمستان گذشته در ميان برف به گل نشست، و عکسش را پابليش کردم
برای بوييدن يک گل
برای خواندن يک شعر
برای شنيدن يک آواز
...چقدر تنها ماندم
اين گل، برای همان بوته ايست که زمستان گذشته در ميان برف به گل نشست، و عکسش را پابليش کردم
October 15, 2006
October 12, 2006
Nastaran In Red
او دوست داشت به دل من فکر نکند
او دوست داشت من به دلم فکر نکنم
او دوست داشت من برای هميشه يک جوری بمانم
او دوست داشت دل من برای هميشه گرفته باشد
سولماز دريانيان
October 10, 2006
October 9, 2006
Family Album
تو را ناديدن ما غم نباشد
.که در خيلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم رو
.ولیکن چون تو در عالم نباشد
من اول روز دانستم که اين عهد
.که با من ميکنی محکم نباشد
.که با من ميکنی محکم نباشد
چه دانستم که هرگز سازگاری
.پری را بنی آدم نباشد
من از دست کمانداران ابرو
.نمی آرم گذر کردن به هر سو
بهشت است آن چه من دیدم نه رخسار
.کمند است آن که وی دارد نه گیسو
بیا تا جان شیرین در تو ریزم
.که بخل و دوستی با هم نباشد
.پری را بنی آدم نباشد
من از دست کمانداران ابرو
.نمی آرم گذر کردن به هر سو
بهشت است آن چه من دیدم نه رخسار
.کمند است آن که وی دارد نه گیسو
بیا تا جان شیرین در تو ریزم
.که بخل و دوستی با هم نباشد
نخواهم بی تو یک دم زندگانی
.که طیر عيش بی همدم نباشد
.که طیر عيش بی همدم نباشد
October 6, 2006
October 5, 2006
October 4, 2006
October 1, 2006
Subscribe to:
Posts (Atom)