در شهر

Migration

زمستان تهران

...هوا بس ناجوانمردانه سردست... آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

منم من، ميهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تيپا خورده رنجور
منم، دشنام پست آفرينش، نغمه ناجور

نه از رومم، نه از زنگم، همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشای در، بگشای، دلتنگم

زمستان است

Old Days

.زندگی، زندگی !... همینه ها، یه لحظه که ازش غافل میشی، میره -

Standing

تو را هم آنجا زير برف ها می گذارم
و باز تنها برمی گردم
و باز می دانم که چيزی هست
چيزی که هيچ وقت نمی توانم آن را زير برف بگذارم
.و تنها پايين برگردم

آمد اينجا-
آن را گذاشت
و رويش برف ريخت

...او برای هميشه اينجا را نگاه خواهد کرد

Paniz

Pine

I know someone who used to walking under pine trees, making wishes and looking forward cones to fall down.
Are still any pine cones on trees, and wishes to make?

Peaceful Morning

برای توصیف آنجا که بودم، سه صفت کفایت میکند: سفید، آبی، آرام. مثل بعضی آدمها
این زمانها آدم احساس میکند به خودش نزدیکتر است

Traveller Saleswoman

TSP at Tehran subway

Orange

And no color else.

Reflection II

در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک، اما آیا
باز بر می گردی؟
!چه تمنای محالی دارم
.خنده ام می گیرد

Tears

عکس از نسرین

The Light

امشب تمام پشت بام های شهر

بی قرار ِ دقیقه و آسمانند
باز، خیالت از مقابل کدام خورشید خواهد گذشت

که قرار است دلم بگیرد؟

Under The Moonlight

در شبان غم تنهایی خویش

عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام

شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو، من
بوسه زن بر سر هر موج گذر میکردم
کاش بر این شط مواج سیاه

همه عمر سفر میکردم

Requirement Analysis

مدت كوتاهیست در برخی از اتوبوسهامون كتابهايی برای مطالعه گذاشتند كه البته اكثرًا تيپ و موضوع خاصی رو در بر دارند كه به نظر من يكجور تلقين انديشه خاص را در پی دارند، اما خب استقبال مردم در مجموع جالبه از اين موضوع و اكثراً بر ميدارند و میخوانند ، حتی برخی از راننده ها هم خودشون يكی بر ميدارند پشت اين چراغهای قرمز طولانی يک ورقی ميزنند. به نظر من كار جالبيه هرچند كه با موضوع كتابهاش زياد موافق نيستم. راستی اينم بايد بگم كه برخی از هموطنان عزيز هم چنان محو كتاب ميشوند كه به طور كاملا سهوی و ناخواسته متأسفانه كتابها رو با خودشون بر ميدارند ميبرند كه خب اميدوارم در خانه استفاده مناسبی ازش بكنند

AliS بخشی از نوشته های

Reflection

رفت آن گل من از دست
با خار و خسی پيوست
من ماندم و صد خار ستم

اين پيكر بی جان